جدول جو
جدول جو

معنی نیک فال - جستجوی لغت در جدول جو

نیک فال
خجسته فال، نیک اختر، (ناظم الاطباء)، خوش طالع، (فرهنگ فارسی معین)، میمون، خجسته، فرخنده:
یافتستی روزگار امروز کن
خویشتن را نیک روز و نیک فال،
ناصرخسرو،
به تدبیر پیران بسیارسال
به دستوری اختر نیک فال،
نظامی،
بدانست پیغمبر نیک فال
که گبر است پیر تبه بوده حال،
سعدی
لغت نامه دهخدا
نیک فال
نیک اختر خجسته فال نیک اختر خوش طالع
تصویری از نیک فال
تصویر نیک فال
فرهنگ لغت هوشیار
نیک فال
اقبالدار، اقبالمند، خوش شانس، خوش طالع
متضاد: بداقبال، بی طالع
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیک تاج
تصویر نیک تاج
(دخترانه)
آنکه تاج نیکو و خوب دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیک یار
تصویر نیک یار
(دخترانه)
دوست مشفق
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیک تاش
تصویر نیک تاش
(دخترانه)
نیک (فارسی) + تاش (ترکی) همتا و مانند نیکان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیک نام
تصویر نیک نام
کسی که نامش به نیکویی برده شود، خوش نام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیک رای
تصویر نیک رای
نیک اندیشه، آنکه رای و تدبیر نیکو دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیل فام
تصویر نیل فام
کبودرنگ، به رنگ نیل، نیلگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیکوحال
تصویر نیکوحال
خوشحال، خوش وقت، تندرست
فرهنگ فارسی عمید
(نَ مَ دَ رِ)
دهی است از دهستان ززوماهرو از بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که 350 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
نکوکردار. نکوکار. رجوع به نیک فعالی شود
لغت نامه دهخدا
(فِ)
نکوکردار. نیک فعال:
ای شهریار راستین ای پادشاه داد و دین
ای نیک فعل و نیک خواه ای از همه شاهان گزین.
دقیقی.
مرد دانا نیک فعل و چرخ نادان بدکنش
نزد یکدیگر هگرز این هر دو را بازار نیست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
نیک فال، (فرهنگ فارسی معین)، نیک اختر، خوش طالع، نیکوطالع
لغت نامه دهخدا
(فَ)
لباس نیم فصل، جامۀ بهاره و جامۀ پائیزه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
میمنت، خوش اغوری، یمن، (یادداشت مؤلف)، تفأل، فال نیک زدن:
می خواند ز روی نیک فالی
هر لحظه قصیدۀ وصالی،
نظامی
لغت نامه دهخدا
مرد نصف عمر، (ناظم الاطباء)، مردی که به نصف عمر رسیده، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 402 شود،
نیمی از سال تحصیلی
لغت نامه دهخدا
زنی که به نصف عمر رسیده، (فرهنگ فارسی معین) زن میانه عمر، (آنندراج)، زن نصف عمر، (ناظم الاطباء)، رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 402 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیک ذات
تصویر نیک ذات
نیکزاد نیک فطرت خوش فطرت خوش ذات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکخصال
تصویر نیکخصال
نیکرفتار
فرهنگ لغت هوشیار
نیکو جارو (جارو حال) تندرست بسیاری از آمیزه های که با نیک آغاز گردیده چون (نیک سیرت) با نیکو نیز آغاز شده چون (نیکو سیرت) که آرش ها برابر است سالم تندرست، خوشحال خوشوقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو فالی
تصویر نیکو فالی
خجسته فالی نیک اختری خوش طالعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک باز
تصویر نیک باز
آنکه کارهای نیک کند: نیکو کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک خصال
تصویر نیک خصال
خوش اخلاق خوش رفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک رای
تصویر نیک رای
آنکه رای و تدبیرش مقرون بصلاح و صواب باشد: نیک اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک ساز
تصویر نیک ساز
سازگار نیکو سلاح پوشیده، خوش ساخته نیکو ساخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک سگال
تصویر نیک سگال
نیک اندیش خیر خواه: مقابل بد سگال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک کار
تصویر نیک کار
آنکه خوب کار کند، نیکو کار نیکو کردار: مقابل بد کار بد کردار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم زال
تصویر نیم زال
زنی که بنصف عمر رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
مردی که بنصف عمر رسیده، نصف سال (6 ماه) سمستر. توضیح این اصطلاح در دانشگاهها در مورد نصف سال تحصیلی بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم بال
تصویر نیم بال
یا نیم بالان، جمع نیم بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو فال
تصویر نیکو فال
خجسته فال نیک اختر خوش طالع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک فالی
تصویر نیک فالی
خجسته فالی نیک اختری خوش طالعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیل فام
تصویر نیل فام
برنگ نیل کبود نیلگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیل فام
تصویر نیل فام
به رنگ نیل، لاجوردی
فرهنگ فارسی معین